درستی اخلاقی، رفتار صحیح اخلاقی، درستکاری، درستکرداری، حقگزاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has left the path of righteousness.
او راه درستکرداری را رها کرده است.
We had little doubt about the righteousness of our cause.
در مورد درستی اخلاقی هدفمان تردید کمی داشتیم.
He spoke about the importance of righteousness.
او در مورد اهمیت حقگزاری صحبت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «righteousness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/righteousness