با شرافتمندی، پارسامنشانه، بهدرستی (از نظر اخلاقی)
He acted righteously by returning the wallet he found to its rightful owner.
او با بازگرداندن کیف پول پیداشده به صاحب واقعی آن، پارسامنشانه عمل کرد.
She always judges everyone righteously.
او همیشه همه را بهدرستی قضاوت میکند.
بهطور حقبهجانب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She righteously criticized her friend's lifestyle choices.
او بهطور حقبهجانب از انتخابهای سبک زندگی دوستش انتقاد کرد.
She righteously declared that she was the only one who could solve the problem.
او بهطور حقبهجانب اعلام کرد که او تنها کسی است که میتواند مشکل را حل کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «righteously» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/righteously