گذشتهی ساده:
reverencedشکل سوم:
reverencedسومشخص مفرد:
reverencesوجه وصفی حال:
reverencingشکل جمع:
reverencesحرمت، احترام، تکریم، احترام گذاردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Even strangers showed reverence toward the old professor.
حتی غریبهها استاد پیر را تکریم میکردند.
to hold in reverence
مورد تکریم قرار دادن
He made a slight reverence in passing.
هنگام عبور تعظیم مختصری کرد.
Pray with reverence.
با فروتنی نماز کن (دعا کن).
He attained great reverence among the merchants.
در میان بازرگانان عزت و احترام زیادی به دست آورد.
The best citizens were those who reverenced the laws of their country.
بهترین شهروندان آنهایی بودند که به قوانین کشور خود سخت احترام میگذاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reverence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reverence