گذشتهی ساده:
scornedشکل سوم:
scornedسومشخص مفرد:
scornsوجه وصفی حال:
scorningتمسخر، تحقیر، بیاعتنایی، حقارت، مذمت، خردانگاری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The offer for unconditional surrender was rejected with scorn.
پیشنهاد تسلیم بلاشرط را با تحقیر رد کردند.
Their scorn for the traitor drove him to suicide.
تحقیرهای آنان خائن را به خودکشی تحریک کرد.
to heap scorn on somebody
کسی را کاملاً مورد تحقیر قرار دادن
The unfair boxer became the scorn of the crowd.
مشتزن بیانصاف مورد تحقیر جماعت قرار گرفت.
خوار شمردن، اهانت کردن، استهزا کردن، خرد انگاشتن، پست شمردن، کوچک شمردن، عار دانستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They scorned him for he had no money.
چون پول نداشت او را خوار میشمردند.
He scorned to take bribes.
رشوه گرفتن را عار میدانست.
نپذیرفتن، رد کردن (با تحقیر و در اثر غرور و خوار شمردن شخص مقابل)
She scorned offers of reconciliation from her former husband.
پیشنهاد آشتی از سوی شوهر سابقش را با تحقیر رد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scorn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scorn