گذشتهی ساده:
pleasuredشکل سوم:
pleasuredسومشخص مفرد:
pleasuresوجه وصفی حال:
pleasuringشکل جمع:
pleasuresکیف، لذت، خوشی، عیش، شهوترانی
the pleasures and pains of life
لذتها و دردهای زندگی
the pleasure of seeing one's lost child
لذت دیدار فرزند گمشده
It gives me great pleasure to have had the opportunity of meeting you.
بسیار خوشحالم که فرصت ملاقات شما را پیدا کردهام.
the pleasure of his company
لذت مصاحبت با او
Is it your pleasure to have dinner now?
میل دارید حالا شام صرف بفرمایید؟
Vacations are supposed to be a pleasure.
قاعدتاً تعطیلات لذتبخش است.
I do pleasure in the flavor of these fruits.
از طعم این میوهها واقعا لذت میبرم.
a pleasure trip
مسافرت تفریحی
Do you take pleasure in annoying others?
آیا از اذیت کردن دیگران لذت میبری؟
Give us the pleasure of your company.
با حضور خود ما را مفتخر بفرمایید.
خوشحال کردن، راضی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will play piano just to pleasure you.
صرفاً برای خشنود کردن شما پیانو خواهم نواخت.
خوشحال شدن، رضایت داشتن
لذت بردن از
the pleasure of (somebody's) company
افتخار شرفیابی به حضور کسی، مسرت مصاحبت با کسی، افتخار میزبانی کسی
با کمال مسرت، با کمال میل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pleasure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pleasure