صفت تفضیلی:
more melancholyصفت عالی:
most melancholyمالیخولیا، سودا، سودازدگی، غمگین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hamlet's melancholy
ماتمزدگی هملت
The old woman was melancholy.
پیرزن مغموم بود.
the melancholy tale of a lover's madness and suicide
داستان اندوهبار دیوانگی و خودکشی یک عاشق
melancholy music
موسیقی غمانگیز
a melancholy event
یک رویداد اسفناک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «melancholy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/melancholy