فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wistful

ˈwɪstfl ˈwɪstfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    مشتاق، متوجه، آرزومند، دقیق، منتظر، در انتظار
    • - Children looked at toys with wistful eyes.
    • - بچه‌ها با چشمانی مملو از تمنا به اسباب‌بازی نگاه می‌کردند.
    • - the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture
    • - نگاه پرحسرت مرد درحال مرگ به عکس دخترش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wistful

  1. adjective daydreaming, longing
    Synonyms: contemplative, desirous, disconsolate, dreaming, dreamy, forlorn, hopeless, meditative, melancholy, mournful, musing, nostalgic, pensive, plaintive, reflective, sad, thoughtful, wishful, yearning
    Antonyms: uncaring

ارجاع به لغت wistful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wistful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wistful

لغات نزدیک wistful

پیشنهاد بهبود معانی