فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wistful

ˈwɪstfl ˈwɪstfl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مشتاق، متوجه، آرزومند، دقیق، منتظر، در انتظار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Children looked at toys with wistful eyes.

بچه‌ها با چشمانی مملو از تمنا به اسباب‌بازی نگاه می‌کردند.

the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture

نگاه پرحسرت مرد درحال مرگ به عکس دخترش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wistful

  1. adjective daydreaming, longing
    Synonyms:
    dreamy dreaming thoughtful pensive reflective musing meditative wishful yearning longing desirous nostalgic contemplative sad melancholy disconsolate forlorn plaintive hopeless mournful
    Antonyms:
    uncaring

ارجاع به لغت wistful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wistful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wistful

لغات نزدیک wistful

پیشنهاد بهبود معانی