مشتاق، متوجه، آرزومند، دقیق، منتظر، در انتظار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Children looked at toys with wistful eyes.
بچهها با چشمانی مملو از تمنا به اسباببازی نگاه میکردند.
the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture
نگاه پرحسرت مرد درحال مرگ به عکس دخترش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wistful» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wistful