فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wistfully

ˈwɪstfli ˈwɪstfli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb

باحسرت، باغم، حسرت‌انگیز، غم‌انگیز

He spoke wistfully of his childhood memories.

او باحسرت از خاطرات کودکی‌اش گفت.

a wistful memory

خاطره‌ای غم‌انگیز

adjective

متفکر، متفکرانه، پکر، در فکر، اندیشناک، فکرمند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She looked out the window wistfully, lost in thought.

او متفکرانه از پنجره بیرون را نگاه کرد و در فکر فرو رفته بود.

His wistfully longing gaze lingered on the old photograph.

نگاه پکرش روی عکس قدیمی ماند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت wistfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wistfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wistfully

لغات نزدیک wistfully

پیشنهاد بهبود معانی