آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Disconsolate

dɪˈskɑːnslət dɪsˈkɒnslət

معنی disconsolate | جمله با disconsolate

adjective

پریشان، دلشکسته، تسلی‌ناپذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The death of my father left me utterly disconsolate.

مرگ پدرم مرا عمیق سوگمند کرد.

disconsolate parents

والدین تسلی‌ناپذیر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

disconsolate graveyards

گورستان‌های غم‌افزا

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disconsolate

ارجاع به لغت disconsolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disconsolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disconsolate

لغات نزدیک disconsolate

پیشنهاد بهبود معانی