آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Desolate

    ˈdesələt ˈdesələt ˈdesələt ˈdesələt

    گذشته‌ی ساده:

    desolated

    شکل سوم:

    desolated

    سوم‌شخص مفرد:

    desolates

    وجه وصفی حال:

    desolating

    صفت تفضیلی:

    more desolate

    صفت عالی:

    most desolate

    معنی desolate | جمله با desolate

    adjective

    خالی از سکنه، چول، پرت، سوت و کور، متروک، متروکه، واهشته

    a desolate house

    خانه‌ی متروکه

    adjective

    تنها، تک، یکه و تنها، بی‌کس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    after the death of her husband, she felt completely desolate.

    پس از مرگ شوهرش کاملاً احساس بی‌کسی می‌کرد.

    adjective

    خراب، ویران، غیرقابل‌سکنی، درحال ویرانی، به‌صورت مخروبه

    the city's most desolate neighborhood

    ویرانه‌ترین محله‌ی شهر

    adjective

    مسکین، فلاکت‌زده، بینوا، درمانده، فلاکت‌بار، زار

    the weak and the desolate

    ناتوانان و مسکینان

    I am tired of this desolate life.

    از این زندگی فلاکت‌بار خسته‌ام.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His departure made his mother desolate.

    رفتن او مادرش را غم‌زده کرد.

    verb - transitive

    مخروبه کردن، چول کردن، خالی از سکنه کردن، سوت و کور کردن، واهشته کردن

    The city was desolated by two earthquakes.

    دو زمین لرزه شهر را ویران کرد.

    verb - transitive

    غیرقابل زیست کردن، ترک کردن، گذاشتن و رفتن، دچار هجران کردن

    the desolated wives whose husbands had gone to the front

    زن‌های بی‌کس که شوهرانشان به جهبه رفته بودند

    adjective

    فلاکت‌زده کردن، مفلوک کردن، به حال زار درآوردن، درمانده کردن، مسکین کردن، بینوا کردن

    They were desolated by the death of their son.

    مرگ پسرشان پشت آن‌ها را شکست.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد desolate

    1. adjective unused, barren
      Synonyms:
      empty vacant desert abandoned uninhabited unoccupied bare isolated lonely solitary bleak dreary waste wild unfrequented forsaken derelict ruined destroyed lonesome godforsaken lorn
      Antonyms:
      used populated cultivated
    1. adjective depressed, despondent
      Synonyms:
      depressed down blue downcast dejected sad miserable gloomy despondent lonely forlorn wretched bleak dismal joyless somber bereft lonesome disconsolate melancholy cheerless comfortless black forsaken hurting abandoned inconsolable lorn dolorous acheronian tragic funereal companionless in a blue funk
      Antonyms:
      happy cheerful pleased
    1. verb ravage, destroy
      Synonyms:
      destroy devastate ruin waste pillage plunder despoil depredate sack ravage lay waste devour lay low desecrate spoliate depopulate
      Antonyms:
      build construct improve

    سوال‌های رایج desolate

    گذشته‌ی ساده desolate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده desolate در زبان انگلیسی desolated است.

    شکل سوم desolate چی میشه؟

    شکل سوم desolate در زبان انگلیسی desolated است.

    وجه وصفی حال desolate چی میشه؟

    وجه وصفی حال desolate در زبان انگلیسی desolating است.

    سوم‌شخص مفرد desolate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد desolate در زبان انگلیسی desolates است.

    صفت تفضیلی desolate چی میشه؟

    صفت تفضیلی desolate در زبان انگلیسی more desolate است.

    صفت عالی desolate چی میشه؟

    صفت عالی desolate در زبان انگلیسی most desolate است.

    ارجاع به لغت desolate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «desolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/desolate

    لغات نزدیک desolate

    • - desmid
    • - desmoid
    • - desolate
    • - desolately
    • - desolater
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.