تنها و بیکس، دلتنگ و افسرده، ملول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When you are not here,I become lonesome.
هروقت اینجا نیستی، دلم تنگ میشود.
I was so lonesome for my mother that I cried in my sleep.
آنقدر دلتنگ مادرم شده بودم که در خواب گریه میکردم.
a lonesome mountain village
دهکدهی کوهستانی و دورافتاده
Without my children, the house seems lonesome, silent, and almost dead.
بدون بچهها، خانه خلوت و بیسر و صدا و تقریباً مرده بهنظر میرسد.
He was working by his lonesome in the fields.
تک و تنها در کشتزارها کار میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lonesome» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lonesome