آخرین به‌روزرسانی:

Long

lɒːŋ lɒŋ

گذشته‌ی ساده:

longed

شکل سوم:

longed

سوم‌شخص مفرد:

longs

وجه وصفی حال:

longing

صفت تفضیلی:

longer

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1

طولانی، مدت طولانی، دراز مدت، آزگار، دیرین، دیرپای، مدید، (از) درازا، از طول، طولی، به طول، به درازای، طول، درازتر (یا طولانی تر) از حد معمول، طویل، خسته کننده، پرطول، دیریاز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

five long years

پنج سال آزگار

a long journey

یک مسافرت طولانی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a long game

بازی طولانی

the long side of the building

درازای ساختمان

a long illness

بیماری طولانی

a long series of medical tests

یک سلسله آزمایش‌های پزشکی طولانی

the long dimension

بعد طولی

a long time ago

مدتها پیش

a foot long

به درازای یک فوت

You can stay as long as you want.

می‌توانی تا هروقت بخواهی بمانی.

A long lecture makes everyone sleepy.

نطق طولانی همه را خواب آلود می‌کند.

to take long

(خیلی) طول کشیدن

a long friendship

دوستی دیرین

long afterwards

مدت‌ها بعد

the long odds of 100 to 1

شانس بعید یک به صد

She is long on ancestry and short on cash.

شجره‌نامه‌ی دور و درازی دارد؛ ولی بی‌پول است.

They stayed long after midnight.

آن‌ها تا پاسی پس از نیمه شب ماندند.

I will help you as long as I live.

تا وقتی زنده‌ام به تو کمک خواهم کرد.

Nobody will bother you so long as you obey the law.

تا زمانی که قانون را رعایت کنی کسی مزاحمت نخواهد شد.

The trip will take two hours at the longest.

مسافرت حداکثر دو ساعت طول خواهد کشید.

Before long, the bus arrived.

پس از مدت کمی اتوبوس رسید.

Long live our leader!

زنده باد رهبر ما!

I long for my children.

دلم برای فرزندانم پر می‌زند.

She longed to go back home.

آرزوی برگشت به وطن به دلش مانده بود.

a long view of this matter

دید بلندمدت درباره‌ی این مطلب

She was wearing a long dress.

او یک پیراهن بلند پوشیده بود.

a long face

صورت دراز

Jaffar has long legs.

جعفر پاهای درازی دارد.

all summer long

همه‌ی تابستان

my life-long desire

آرزوی تمام عمر من

a long literary tradition

یک سنت ادبی دیرپای

adjective

دراز (در برابر: کوتاه short)، بلند (به معنی دراز)، کشیده، یازان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a long window

پنجره‌ی دراز

We have a long way ahead.

راه درازی در پیش داریم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a long tail

دم دراز

He is tall but his brother is really long.

او بلندقد است؛ ولی برادرش واقعاً دراز است.

my daughter Mehri's long fingers

انگشتان کشیده‌ی دخترم مهری

long hair

موی بلند

adverb

برای مدتی، برای مدت طولانی، مدت ها قبل، خیلی پیش، در طول

a book 400 pages long

کتابی در 400 صفحه

He died long before I was born.

او مدتها پیش از تولد من مرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The table is two meters long.

طول میز دو متر است.

Are you going to stay there long?

آیا خیلی آنجا خواهی ماند؟

all day long

همه‌ی روز

adverb

با حسرت

The hungry child looked longingly at the food in the shop.

کودک گرسنه با حسرت به خوراکی‌های مغازه نگاه می‌کرد.

noun plural

(جمع) شلوار بلند

my first pair of longs

اولین شلوار بلند من

adjective

(فهرست و غیره) پر نام، پر جزئیات، مفصل، بزرگ، گنده، بعید، دوررس، دوربرد، فراوان، وافر، به مقدار زیاد

to take a long chance

ریسک بزرگی کردن

a long ton

تن بزرگ

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He is long on excuses.

او خیلی بهانه می‌آورد.

a long list of volunteers

فهرستی طولانی از داوطلبان

noun uncountable

(آوا شناسی) واکه ی بلند، کشیده، کشش دار، (عامیانه) دو آوایی

verb - transitive

آرزو داشتن، اظهار تمایل کردن، اشتیاق داشتن، میل داشتن

He longs for affection.

او تشنه‌ی محبت است.

verb - transitive

کنار گذاردن، اندوختن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد long

  1. adjective extended in space or time
    Synonyms:
    continued extended great large expanded enlarged lasting running stretched drawn out lengthy protracted elongated prolonged sustained lingering faraway distant remote far-off spun out far-reaching spread out outstretched elongate stretch stretching tall deep high towering gangling lanky rangy stringy longish
    Antonyms:
    short abbreviated abridged
  1. adjective interminable, excessive in length
    Synonyms:
    lengthy prolonged protracted delayed slow extended drawn-out overlong lingering verbose wordy long-winded tardy late unending sustained limitless boundless diffuse diffusive dilatory dragging for ages forever and a day without end prolix
    Antonyms:
    short fleeting ephemeral evanescent
  1. verb desire, crave
    Synonyms:
    want wish crave yearn miss pine hunger thirst itch hanker covet lust aspire dream of aim ache spoil for sigh suspire
    Antonyms:
    hate dislike despise

Collocations

as (or so) long as

تا، تاهنگامی که

at the longest

(زمان) حداکثر، بیشینه

Idioms

at long last

بالأخره، پس از مدت‌ها

before long

به‌زودی، پس از زمان کمی

long in the teeth

پیر، سالخورده، شکسته

long live!

زنده باد!، پاینده باد!

the long and (the) short (of)

لب مطلب، جان کلام، خلاصه‌ی داستان، راستش را بخواهی

Idioms بیشتر

to make a long story short

مخلص کلام، خلاصه‌ی کلام، بخواهم خلاصه بگویم، خلاصه اینکه، لب مطلب اینکه

سوال‌های رایج long

معنی long به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «Long» در زبان فارسی به معنای «بلند» یا «طولانی» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی «Long» یکی از صفات پایه‌ای و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که برای توصیف طول یا مدت زمان به کار می‌رود. این کلمه معمولاً برای اشاره به فاصله‌ی زیاد در ابعاد فیزیکی مانند طول یک جسم، مسیر یا مسافت به کار می‌رود. برای مثال، جمله‌ی «This road is long» به معنای «این جاده طولانی است» نشان‌دهنده کاربرد «Long» در بیان اندازه یا طول فضا است.

از سوی دیگر، «Long» می‌تواند به مدت زمان طولانی اشاره داشته باشد. وقتی می‌گوییم «It took a long time» یعنی «مدت زمان زیادی طول کشید». این کاربرد نشان‌دهنده اندازه‌گیری زمانی است که اغلب در زندگی روزمره برای توصیف وقایع یا فرآیندها به کار می‌رود. استفاده از «Long» در این زمینه به فرد کمک می‌کند تا میزان طولانی بودن زمان را به طور دقیق‌تر بیان کند.

در برخی موارد، «Long» به معنی زیاد بودن یا تعداد زیاد نیز به کار می‌رود، مانند اصطلاحاتی مثل «a long list» به معنای «فهرست طولانی» که به تعداد زیاد آیتم‌ها اشاره دارد. این نوع کاربرد، نشان‌دهنده‌ی قابلیت انعطاف‌پذیری معنایی این کلمه است که بسته به زمینه می‌تواند بار معنایی متفاوتی داشته باشد.

از نظر دستوری، «Long» می‌تواند در موقعیت‌های مختلف جمله به عنوان صفت یا قید به کار رود. به عنوان مثال، در جمله «She has long hair» (او موهای بلندی دارد)، «Long» به عنوان صفت برای توصیف اسم «hair» استفاده شده است. همچنین در جمله‌ی «How long will it take?» (چه مدت طول خواهد کشید؟)، «Long» به عنوان قید مطرح شده است.

«Long» یکی از کلمات پایه‌ای است که کاربردهای متنوع و گسترده‌ای دارد و در بسیاری از موقعیت‌های روزمره زبان انگلیسی به کار می‌رود. آشنایی با این واژه و کاربردهای مختلف آن برای یادگیری زبان و برقراری ارتباط مؤثر اهمیت فراوانی دارد.

گذشته‌ی ساده long چی میشه؟

گذشته‌ی ساده long در زبان انگلیسی longed است.

شکل سوم long چی میشه؟

شکل سوم long در زبان انگلیسی longed است.

وجه وصفی حال long چی میشه؟

وجه وصفی حال long در زبان انگلیسی longing است.

سوم‌شخص مفرد long چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد long در زبان انگلیسی longs است.

صفت تفضیلی long چی میشه؟

صفت تفضیلی long در زبان انگلیسی longer است.

ارجاع به لغت long

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «long» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/long

لغات نزدیک long

پیشنهاد بهبود معانی