فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Outstretched

ˌaʊtˈstretʃt ˌaʊtˈstretʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گشوده‌شده، بازشده، کشیده‌شده، درازشده
    • - The bird soared through the sky with its outstretched wings.
    • - پرنده با بال‌های گشوده‌شده‌اش در آسمان اوج گرفت.
    • - The queen greeted her subjects with an outstretched hand.
    • - ملکه با دستی درازشده به رعایای خود سلام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت outstretched

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outstretched» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outstretched

لغات نزدیک outstretched

پیشنهاد بهبود معانی