فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Outstretch

aʊtˈstret͡ʃ aʊtˈstret͡ʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    استراحت کردن، توسعه دادن، بسط
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد outstretch

  1. verb To extend, especially an appendage
    Synonyms: reach, stretch
  2. verb To move or arrange so as to cover a larger area
    Synonyms: expand, extend, fan, open, spread, stretch, unfold, unroll

ارجاع به لغت outstretch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outstretch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outstretch

لغات نزدیک outstretch

پیشنهاد بهبود معانی