گذشتهی ساده:
reachedشکل سوم:
reachedسومشخص مفرد:
reachesوجه وصفی حال:
reachingشکل جمع:
reachesرسیدن به، نائل شدن به، بالغ شدن بر، ادامه داشتن، دست یافتن، دست بردن به
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
His land reaches to the river.
زمین او تا رودخانه میرسد.
As soon as he saw the thief, he reached for his gun.
تا دزد را دید، به طرف تپانچهاش دست برد.
Please reach me the salt.
لطفاً نمک را رد کنید.
to reach a conclusion
به نتیجه رسیدن، نتیجه گرفتن
to reach a profound knowledge of a subject
دستیابی به دانش عمیق در یک موضوع
He finally reached his desires.
بالأخره به آمال خود دست یافت.
She spent her whole life trying to reach success.
همهی عمر خود را صرف نیل به موفقیت کرد.
to reach an agreement
به توافق رسیدن
the punch which he reached at the chin of his lordship
مشتی که به چانهی جناب ارباب زد
She reached a cup from the shelf.
از طاقچه یک فنجان برداشت.
a power that reaches to every corner of the country
نیرویی که در هرگوشهی کشور توسعه دارد
We reached Shiraz at midnight.
نیمهشب به شیراز رسیدیم.
He reached for the book on the top shelf.
دستش را به سوی کتاب در طاقچهی بالایی دراز کرد.
a tree that reaches its branches over the wall
درختی که شاخههای آن از روی دیوار رد میشود
He reached his sword up and touched the cross.
شمشیر خود را دراز کرد و صلیب را لمس کرد.
He reached out his hand to Ramin.
دستش را به سوی رامین دراز کرد.
Can you reach that apple?
دستت به آن سیب میرسد؟
You can reach me at this address.
با این نشانی میتوانی به من دسترسی داشته باشی.
He can only be reached by phone.
فقط از طریق تلفن میشود با او تماس گرفت.
He is difficult to reach.
دسترسی به او مشکل است.
His speed reached one hundred.
سرعت او به صد رسید.
The cost has reached thousands of dollars.
هزینه به هزاران دلار رسیده است.
His voice did not reach all those present.
صدای او به همهی حضار نمیرسید.
He reached eighty.
به هشتاد سالگی رسید.
The letter reached me yesterday.
نامه دیروز به من رسید.
The news reached them late.
خبر دیر به آنها رسید.
The shadow of the tree reaches the wall.
سایهی درخت به دیوار میرسد.
کشش، حصول، رسایی، برد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the vast reach of his knowledge
گسترش عظیم دانش او
beyond reach
خارج از دسترسی
(چیزی را) دراز کردن
تا آنجا که چشم کار میکند
در (خارج از) دسترس
همت و هدف عالی داشتن، رویای بزرگ داشتن، به دنبال غیرممکن رفتن، بلندپروازی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reach» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reach