آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Reach

    riːtʃ riːtʃ

    گذشته‌ی ساده:

    reached

    شکل سوم:

    reached

    سوم‌شخص مفرد:

    reaches

    وجه وصفی حال:

    reaching

    شکل جمع:

    reaches

    معنی reach | جمله با reach

    verb - transitive verb - intransitive B1

    رسیدن به، نائل شدن به، بالغ شدن بر، ادامه داشتن، دست یافتن، دست بردن به

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    His land reaches to the river.

    زمین او تا رودخانه می‌رسد.

    As soon as he saw the thief, he reached for his gun.

    تا دزد را دید، به طرف تپانچه‌اش دست برد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Please reach me the salt.

    لطفاً نمک را رد کنید.

    to reach a conclusion

    به نتیجه رسیدن، نتیجه گرفتن

    to reach a profound knowledge of a subject

    دستیابی به دانش عمیق در یک موضوع

    He finally reached his desires.

    بالأخره به آمال خود دست یافت.

    She spent her whole life trying to reach success.

    همه‌ی عمر خود را صرف نیل به موفقیت کرد.

    to reach an agreement

    به توافق رسیدن

    the punch which he reached at the chin of his lordship

    مشتی که به چانه‌ی جناب ارباب زد

    She reached a cup from the shelf.

    از طاقچه یک فنجان برداشت.

    a power that reaches to every corner of the country

    نیرویی که در هرگوشه‌ی کشور توسعه دارد

    We reached Shiraz at midnight.

    نیمه‌شب به شیراز رسیدیم.

    He reached for the book on the top shelf.

    دستش را به سوی کتاب در طاقچه‌ی بالایی دراز کرد.

    a tree that reaches its branches over the wall

    درختی که شاخه‌های آن از روی دیوار رد می‌شود

    He reached his sword up and touched the cross.

    شمشیر خود را دراز کرد و صلیب را لمس کرد.

    He reached out his hand to Ramin.

    دستش را به سوی رامین دراز کرد.

    Can you reach that apple?

    دستت به آن سیب می‌رسد؟

    You can reach me at this address.

    با این نشانی می‌توانی به من دسترسی داشته باشی.

    He can only be reached by phone.

    فقط از طریق تلفن می‌شود با او تماس گرفت.

    He is difficult to reach.

    دسترسی به او مشکل است.

    His speed reached one hundred.

    سرعت او به صد رسید.

    The cost has reached thousands of dollars.

    هزینه به هزاران دلار رسیده است.

    His voice did not reach all those present.

    صدای او به همه‌ی حضار نمی‌رسید.

    He reached eighty.

    به هشتاد سالگی رسید.

    The letter reached me yesterday.

    نامه دیروز به من رسید.

    The news reached them late.

    خبر دیر به آن‌ها رسید.

    The shadow of the tree reaches the wall.

    سایه‌ی درخت به دیوار می‌رسد.

    noun countable

    کشش، حصول، رسایی، برد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    the vast reach of his knowledge

    گسترش عظیم دانش او

    beyond reach

    خارج از دسترسی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد reach

    1. noun extent, range; stretch
      Synonyms:
      scope range distance spread extension compass radius latitude play horizon jurisdiction power influence command grasp capacity ability magnitude ambit ken purview mastery sweep orbit gamut swing
      Antonyms:
      limitation
    1. verb arrive at
      Synonyms:
      arrive come get to show up enter land make turn up hit attain get in make it wind up at check in clock in sign in come to roll in hit town show overtake gain on catch up to get as far as make the scene ring in
      Antonyms:
      leave go depart
    1. verb stretch to; touch
      Synonyms:
      touch get to extend to contact attain go to make contact with approach come up to pass grasp shake hands go equal span go on continue to end make get hold of seize carry to hold out put out strike lead pass along come at roll on spread encompass get a hold of feel for stand lunge buck shoot join overtake strain
    1. verb attain; rise
      Synonyms:
      achieve gain win accomplish realize arrive at amount to score climb to come to rise attain fall drop sink move rack up
      Antonyms:
      lose fail
    1. verb communicate with
      Synonyms:
      contact get in touch get through approach touch keep in touch keep in contact maintain affect influence sway get to move
      Antonyms:
      miss

    Phrasal verbs

    reach (something) out

    (چیزی را) دراز کردن

    Collocations

    as far as the eye can reach

    تا آنجا که چشم کار می‌کند

    within (out of) reach

    در (خارج از) دسترس

    Idioms

    reach for the stars

    همت و هدف عالی داشتن، رویای بزرگ داشتن، به دنبال غیرممکن رفتن، بلندپروازی کردن

    سوال‌های رایج reach

    گذشته‌ی ساده reach چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده reach در زبان انگلیسی reached است.

    شکل سوم reach چی میشه؟

    شکل سوم reach در زبان انگلیسی reached است.

    شکل جمع reach چی میشه؟

    شکل جمع reach در زبان انگلیسی reaches است.

    وجه وصفی حال reach چی میشه؟

    وجه وصفی حال reach در زبان انگلیسی reaching است.

    سوم‌شخص مفرد reach چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد reach در زبان انگلیسی reaches است.

    ارجاع به لغت reach

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «reach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reach

    لغات نزدیک reach

    • - reabsorb
    • - reabsorption
    • - reach
    • - reach (or arrive at or make) a decision
    • - reach (or arrive at) one's destination
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.