Radius

ˈreɪdiəs ˈreɪdiəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    radii

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع radiuses به‌ جای radii استفاده کرد.

  • noun countable
    شعاع، شعاع دایره، زند زبرین، نصف قطر، برش دادن
  • noun countable
    شعاع
    • - There are no schools within a five-kilometer radius of here.
    • - در شعاع پنج کیلومتری اینجا مدرسه وجود ندارد.
    • - within the radius of my experience
    • - در محدوده‌ی تجربیات من
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد radius

  1. noun range, sweep
    Synonyms: ambit, boundary, compass, expanse, extension, extent, interval, limit, orbit, purview, reach, semidiameter, space, span, spoke

ارجاع به لغت radius

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «radius» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/radius

لغات نزدیک radius

پیشنهاد بهبود معانی