با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ambit

ˈæmbɪt ˈæmbɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
پیرامون، حدود، حوزه، وسعت، محوطه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- outside the ambit of ordinary events
- خارج از حوزه‌ی اتفاقات روزمره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ambit

  1. noun A line around a closed figure or area
    Synonyms: circuit, circumference, compass, perimeter, periphery
  2. noun An area within which something or someone exists, acts, or has influence or power
    Synonyms: compass, range, scope, extension, extent, orbit, reach, sphere, purview, boundary, bounds, realm, sweep, swing, space
  3. noun Sphere or scope, as of influence.
    Synonyms: range

ارجاع به لغت ambit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ambit

لغات نزدیک ambit

پیشنهاد بهبود معانی