آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Orbit

ˈɔːrbɪt ˈɔːbɪt

گذشته‌ی ساده:

orbited

شکل سوم:

orbited

سوم‌شخص مفرد:

orbits

وجه وصفی حال:

orbiting

شکل جمع:

orbits

معنی orbit | جمله با orbit

noun countable uncountable

مدار

Thousands of pieces of space debris are floating in Earth's orbit.

هزاران قطعه‌ی زباله‌ی فضایی در مدار زمین شناور هستند.

The moon travels in orbit around the Earth.

ماه در مداری به دور زمین می‌چرخد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the orbit of the earth around the sun

مدار زمین به دور خورشید

to put into orbit

در مدار قرار دادن

noun countable uncountable

کالبدشناسی حدقه‌ی چشم، کاسه‌ی چشم، حفره‌ی چشم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The optic nerve passes through the orbit to reach the eye.

عصب بینایی از حفره‌ی چشم عبور می‌کند تا به چشم برسد.

Fractures of the orbit can cause vision problems.

شکستگی‌های کاسه‌ی چشم ممکن است باعث مشکلات بینایی شوند.

noun countable

حوزه، حیطه، دایره‌، محدوده

Many other countries came within the Roman orbit.

کشورهای فراوان دیگری در حوزه‌ی نفوذ روم قرار گرفتند.

His influence extends far beyond the orbit of his company.

نفوذ او فراتر از حیطه‌ی شرکتش گسترش می‌یابد.

verb - intransitive verb - transitive

در مدار چرخیدن، گشتن به دور چیزی، حرکت کردن در مدار

The moon orbits the earth.

ماه در مدار زمین حرکت می‌کند.

Earth orbits the sun once every year.

زمین هر سال یک‌بار به دور خورشید می‌گردد.

verb - transitive

به مدار فرستادن، در مدار قرار دادن

This new rocket is designed to orbit multiple satellites at once.

این راکت جدید برای به مدار فرستادن چندین ماهواره به‌طور هم‌زمان طراحی شده است.

The goal is to orbit a satellite around Mars to study its surface.

هدف این است که ماهواره‌ای را به مدار مریخ بفرستیم تا سطح آن را مطالعه کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to orbit a satellite

ماهواره را در مدار قرار دادن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد orbit

  1. noun circuit, revolution
  1. verb to revolve around another body
    Synonyms:
  1. verb to put into orbit
    Synonyms:
  1. noun the bony cavity in the skull containing the eyeball
    Synonyms:
    eye-socket cranial-orbit orbital-cavity

سوال‌های رایج orbit

معنی orbit به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی orbit در زبان فارسی به «مدار» یا «گردش مداری» ترجمه می‌شود.

این واژه به مسیر منحنی یا بیضی شکلی اطلاق می‌شود که یک جسم به دور جسم دیگر حرکت می‌کند، معمولاً تحت تأثیر نیروی گرانشی. مفاهیم مرتبط با مدار در علم نجوم، فیزیک و مهندسی فضایی اهمیت بالایی دارند و به درک حرکت سیارات، ماهواره‌ها و سایر اجرام آسمانی کمک می‌کنند.

مدار یا «orbit» نه تنها در فیزیک کاربرد دارد، بلکه در زندگی روزمره و فناوری مدرن نیز اهمیت دارد. ماهواره‌ها، فضاپیماها و ایستگاه‌های فضایی برای عملکرد صحیح باید مسیرهای مداری دقیق داشته باشند. انتخاب و حفظ مدار مناسب موجب می‌شود این تجهیزات بتوانند مأموریت‌های خود را بدون برخورد یا خروج از مسیر انجام دهند. این موضوع نیازمند محاسبات پیچیده در زمینه نیروی جاذبه، سرعت و موقعیت جسم است.

در نجوم، مطالعه مدار اجرام آسمانی به درک ساختار منظومه شمسی و کهکشان‌ها کمک می‌کند. برای مثال، زمین در مدار مشخصی به دور خورشید حرکت می‌کند و این حرکت باعث ایجاد فصل‌ها، تغییر طول روز و شب و چرخه‌های طبیعی مختلف می‌شود. همچنین حرکت ماه به دور زمین در مدار مشخص، پدیده‌های جزر و مد و تغییرات ظاهری ماه را قابل پیش‌بینی می‌کند.

واژه «orbit» علاوه بر کاربرد علمی، در زبان استعاری و ادبی نیز استفاده می‌شود. به طور مثال، گفته می‌شود که کسی یا چیزی «in someone’s orbit» است، یعنی در محدوده‌ی نفوذ، توجه یا تأثیر یک فرد یا موضوع قرار دارد. این کاربرد استعاری نشان می‌دهد که حضور یا اثر یک فرد به گونه‌ای گسترده و همه‌جانبه است که دیگران تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند، درست مانند حرکت اجسام در مدار مشخص.

«orbit» مفهومی چندبعدی است که هم بعد علمی و مهندسی دارد و هم در زمینه‌های استعاری و فرهنگی کاربرد پیدا می‌کند. آشنایی با این واژه و کاربردهای آن به افراد امکان می‌دهد تا حرکت اجسام فیزیکی و مفاهیم تأثیرگذاری و نفوذ را بهتر درک کنند و در مکالمه، نوشتار علمی و حتی ادبی به شکل دقیق و مؤثر از آن استفاده نمایند.

گذشته‌ی ساده orbit چی میشه؟

گذشته‌ی ساده orbit در زبان انگلیسی orbited است.

شکل سوم orbit چی میشه؟

شکل سوم orbit در زبان انگلیسی orbited است.

شکل جمع orbit چی میشه؟

شکل جمع orbit در زبان انگلیسی orbits است.

وجه وصفی حال orbit چی میشه؟

وجه وصفی حال orbit در زبان انگلیسی orbiting است.

سوم‌شخص مفرد orbit چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد orbit در زبان انگلیسی orbits است.

ارجاع به لغت orbit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orbit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orbit

لغات نزدیک orbit

پیشنهاد بهبود معانی