فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pilgrimage

ˈpɪlɡrəmɪdʒ ˈpɪlɡrəmɪdʒ

گذشته‌ی ساده:

pilgrimaged

شکل سوم:

pilgrimaged

سوم‌شخص مفرد:

pilgrimages

وجه وصفی حال:

pilgrimaging

شکل جمع:

pilgrimages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

سفر سفر زیارتی، زیارت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

Every year, millions of people make a pilgrimage to Mecca for the Hajj.

سالانه میلیون‌ها نفر برای زیارت حج به مکه می‌روند.

The family embarked on a pilgrimage to the Vatican to see the Pope and visit the holy sites.

خانواده برای دیدن پاپ و بازدید از اماکن مقدس، زیارت واتیکان را آغاز کردند.

verb - intransitive

سفر به سفر زیارتی رفتن، زیارت رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Every year, thousands of devotees pilgrimage to the holy city to seek blessings from the deity.

هر سال هزاران نفر از مشتاقان به زیارت این شهر مقدس می‌روند تا از خداوند طلب خیر کنند.

Many people pilgrimage to Mecca during the Hajj, a religious obligation for Muslims.

بسیاری از مردم در ایام حج به سفر زیارتی مکه می‌روند. حج برای مسلمانان واجب دینی است.

noun

ادبی زندگی (که به عنوان سفر روی زمین در نظر گرفته شود)

The pilgrimage is filled with both joyous and challenging moments.

زندگی مملو از لحظات شاد و چالش‌برانگیز است.

Now is the thirty-second year of my dark pilgrimage on this earth.

اکنون سی‌ودومین سال زندگی تاریک من در زمین است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pilgrimage

  1. noun long journey
    Synonyms:
    trip tour travel excursion expedition mission wayfaring crusade
    Antonyms:
    jaunt

ارجاع به لغت pilgrimage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pilgrimage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pilgrimage

لغات نزدیک pilgrimage

پیشنهاد بهبود معانی