شکل جمع:
expeditionsسفر سفر، اردوکشی، گسیل، ماموریت (سفری برنامهریزی شده برای انجام هدفی خاص)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
Their expedition into the mountains was dangerous, but they returned safely.
سفر آنها به کوهها خطرناک بود، اما آنها سالم بازگشتند.
The army prepared an expedition to the border area to restore security.
ارتش برای بازگرداندن امنیت، اردوکشیای به منطقهی مرزی ترتیب داد.
The expedition of reinforcements to the front was delayed.
گسیل نیروهای کمکی به جبهه به تعویق افتاد.
During holidays I go on shopping expeditions.
در روزهای تعطیل برای خرید این طرف و آن طرف میروم.
a military expedition
گسیلش (مأموریت) نظامی
هیئت اعزامی، کاروان (مردم، خودروها و حیواناتی که در سفر شرکت میکنند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Half the expedition fell ill due to harsh weather conditions.
نیمی از هیئت اعزامی بهخاطر شرایط آبوهوایی سخت بیمار شدند.
The expedition made camp near the river before continuing their journey.
کاروان اعزامی پیشاز ادامهی مسیر، در نزدیکی رودخانه اردو زد.
the Canadian expedition to the South Pole
گروه اعزامی کانادا در قطب جنوب
a hunting expedition
دستهی شکارچیان
سرعت، شتاب، چابکی (در انجام کاری)
He performed his tasks with expedition.
او کارهای خود را با سرعت انجام داد.
Expedition in resolving customer issues is key to good service.
چابکی در حل مشکلات مشتریان، کلید ارائهی خدمات خوب است.
نیروی اعزامی، نیروی گسیلشی
رهبری یک سفر اکتشافی/هیئت اعزامی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «expedition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expedition