امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Voyage

ˈvɔɪɪdʒ ˈvɔɪ-ɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    voyages

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B2
سفر سفر دریا، سفر غیر زمینی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They voyaged from planet to planet.
- آنان از ستارهای به ستاره‌ی دیگر سفر کردند.
verb - transitive
سفر سفر کردن، سفر کردن در دریا
noun countable
سفر سفرنامه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد voyage

  1. noun journey, often by water
    Synonyms:
    boating crossing cruise excursion hop jaunt junket overnight passage sail swing tour travel travels trek trip weekend

ارجاع به لغت voyage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «voyage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/voyage

لغات نزدیک voyage

پیشنهاد بهبود معانی