شکل جمع:
passagesگذر، عبور، حق عبور، اجازهی عبور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the passage of air through the nose
عبور هوا از بینی
passage through that narrow alley
گذر از آن کوچهی باریک
the passage of time
گذشت زمان
the passage from childhood to adulthood
گذشتن از کودکی به بلوغ
the passage from barbarism to civilization
گذشتن از توحش به تمدن
They were denied passage through East Berlin.
به آنها اجازهی عبور از برلن شرقی را ندادند.
گذرگاه، راهرو، پاساژ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the respiratory passage
مجرای تنفسی
I got lost in the winding passages of the old hotel.
در راهروهای پرپیچ و خم آن هتل قدیمی گم شدم.
قطعه، متن، نقل قول، عبارت منتخبه از یک کتاب
a few passages from the Bible
چند قطعهای از انجیل
a passage quoted from Milton
قطعهای که از میلتون نقل قول شده
تصویب
The passage of the new tax bill is in doubt.
تصویب لایحهی جدید مالیاتی معلوم نیست.
سفر سفر دریایی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
Our passage to India was eventful.
سفر دریایی ما به هندوستان پرماجرا بود.
سپری شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «passage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passage