آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Passage

    ˈpæsɪdʒ ˈpæsɪdʒ

    شکل جمع:

    passages

    معنی passage | جمله با passage

    noun countable B2

    گذر، عبور، حق عبور، اجازه‌ی عبور

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    the passage of air through the nose

    عبور هوا از بینی

    passage through that narrow alley

    گذر از آن کوچه‌ی باریک

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the passage of time

    گذشت زمان

    the passage from childhood to adulthood

    گذشتن از کودکی به بلوغ

    the passage from barbarism to civilization

    گذشتن از توحش به تمدن

    They were denied passage through East Berlin.

    به آن‌ها اجازه‌ی عبور از برلن شرقی را ندادند.

    noun countable

    گذرگاه، راهرو، پاساژ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    the respiratory passage

    مجرای تنفسی

    I got lost in the winding passages of the old hotel.

    در راهروهای پرپیچ و خم آن هتل قدیمی گم شدم.

    noun countable

    قطعه، متن، نقل قول، عبارت منتخبه از یک کتاب

    a few passages from the Bible

    چند قطعه‌ای از انجیل

    a passage quoted from Milton

    قطعه‌ای که از میلتون نقل قول شده

    noun countable

    تصویب

    The passage of the new tax bill is in doubt.

    تصویب لایحه‌ی جدید مالیاتی معلوم نیست.

    noun countable

    سفر سفر دریایی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

    مشاهده

    Our passage to India was eventful.

    سفر دریایی ما به هندوستان پرماجرا بود.

    verb - intransitive

    سپری شدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد passage

    1. noun excerpt from document
      Synonyms:
      section piece portion extract paragraph text quotation sentence clause reading verse transition
      Antonyms:
      whole
    1. noun travel
      Synonyms:
      trip journey tour movement motion progress transit crossing transfer transmission trek voyage advance change transition flow traversing traverse transference progression transmittal conversion traject transmittance
      Antonyms:
      inaction idleness wait
    1. noun authorization; enactment
      Synonyms:
      permission right allowance authorization acceptance establishment passing legalization legislation ratification warrant visa passport safe-conduct freedom
      Antonyms:
      refusal denial veto
    1. noun path for travel
      Synonyms:
      way road route pathway lane avenue entrance opening access course line channel corridor hall hallway thoroughfare alley alleyway doorway entrance hall exit lobby vestibule gap tunnel shaft subway
      Antonyms:
      stop blockage

    لغات هم‌خانواده passage

    • noun
      pass, overpass, passage, passing
    • adjective
      passing, passable
    • verb - transitive
      pass

    سوال‌های رایج passage

    شکل جمع passage چی میشه؟

    شکل جمع passage در زبان انگلیسی passages است.

    ارجاع به لغت passage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «passage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passage

    لغات نزدیک passage

    • - passade
    • - passado
    • - passage
    • - passageway
    • - passant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.