با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Motion

ˈmoʊʃn ˈməʊʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    motioned
  • شکل سوم:

    motioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    motions
  • وجه وصفی حال:

    motioning
  • شکل جمع:

    motions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
حرکت، جنبش، تکان، جنب‌وجوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The Earth has three kinds of motions.
- کره‌ی زمین سه نوع چرخش دارد.
- rotational motion
- حرکت چرخشی
- The slightest motion of the camera ruins the picture.
- کمترین تکان دوربین عکاسی، عکس را خراب می‌کند.
- with the motion of his arm
- با اشاره‌ی دستش
- He is always in motion.
- او همیشه در جنب‌و‌جوش است.
noun countable
طرح، پیشنهاد، درخواست
- on motion of the defendant's lawyer
- به درخواست وکیل خوانده
- They rejected the motion to adjourn.
- آن‌ها پیشنهاد ختم جلسه را رد کردند.
- The motion was passed with a majority vote.
- طرح با اکثریت آرا به تصویب رسید.
- of his own motion
- به خواست خودش
verb - intransitive
اشاره کردن
verb - transitive
اشاره کردن
- He motioned us to get close.
- او به ما اشاره کرد که نزدیک شویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد motion

  1. noun movement, action
    Synonyms: act, advance, agitation, ambulation, body English, change, changing, direction, drift, dynamics, flow, fluctuation, flux, full swing, gesticulation, gesture, high sign, inclination, kinetics, locomotion, mobility, motility, move, oscillation, passage, passing, progress, sign, signal, stir, stirring, stream, sway, sweep, swing, tendency, travel, wave, wavering
    Antonyms: immobility, repose, rest, stagnation, stiffness, stillness
  2. noun formal suggestion in a meeting
    Synonyms: plan, proposal, proposition, recommendation, submission
  3. verb gesture, direct
    Synonyms: beckon, flag, gesticulate, guide, invite, move, nod, sign, signal, signalize, wave
    Antonyms: be still

Collocations

  • in motion

    در جنبش، در تحرک، در حرکت، در جوشش

Idioms

  • go through the motions

    از روی عادت یا رسم ولی بدون اشتیاق کاری را کردن، رفع تکلیف کردن

ارجاع به لغت motion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motion

لغات نزدیک motion

پیشنهاد بهبود معانی