آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Motion

    ˈmoʊʃn ˈməʊʃn

    گذشته‌ی ساده:

    motioned

    شکل سوم:

    motioned

    سوم‌شخص مفرد:

    motions

    وجه وصفی حال:

    motioning

    شکل جمع:

    motions

    معنی motion | جمله با motion

    noun countable C2

    حرکت، جنبش، تکان، جنب‌وجوش

    The Earth has three kinds of motions.

    کره‌ی زمین سه نوع چرخش دارد.

    rotational motion

    حرکت چرخشی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The slightest motion of the camera ruins the picture.

    کمترین تکان دوربین عکاسی، عکس را خراب می‌کند.

    with the motion of his arm

    با اشاره‌ی دستش

    He is always in motion.

    او همیشه در جنب‌و‌جوش است.

    noun countable

    طرح، پیشنهاد، درخواست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    on motion of the defendant's lawyer

    به درخواست وکیل خوانده

    They rejected the motion to adjourn.

    آن‌ها پیشنهاد ختم جلسه را رد کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The motion was passed with a majority vote.

    طرح با اکثریت آرا به تصویب رسید.

    of his own motion

    به خواست خودش

    verb - intransitive

    اشاره کردن

    verb - transitive

    اشاره کردن

    He motioned us to get close.

    او به ما اشاره کرد که نزدیک شویم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد motion

    1. noun movement, action
      Synonyms:
      action move passage progress change travel stir stirring advance flow dynamics mobility drift tendency inclination flux stream swing sweep wave wavering agitation oscillation ambulation locomotion gesticulation gesture sign signal high sign kinetics motility body english changing direction passing full swing sway
      Antonyms:
      rest immobility stillness stagnation repose stiffness
    1. noun formal suggestion in a meeting
      Synonyms:
      proposal suggestion recommendation proposition submission plan
    1. verb gesture, direct
      Synonyms:
      signal sign wave nod invite guide beckon move direct signalize flag gesticulate
      Antonyms:
      be still

    Collocations

    in motion

    در جنبش، در تحرک، در حرکت، در جوشش

    Idioms

    go through the motions

    از روی عادت یا رسم ولی بدون اشتیاق کاری را کردن، رفع تکلیف کردن

    سوال‌های رایج motion

    گذشته‌ی ساده motion چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده motion در زبان انگلیسی motioned است.

    شکل سوم motion چی میشه؟

    شکل سوم motion در زبان انگلیسی motioned است.

    شکل جمع motion چی میشه؟

    شکل جمع motion در زبان انگلیسی motions است.

    وجه وصفی حال motion چی میشه؟

    وجه وصفی حال motion در زبان انگلیسی motioning است.

    سوم‌شخص مفرد motion چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد motion در زبان انگلیسی motions است.

    ارجاع به لغت motion

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «motion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motion

    لغات نزدیک motion

    • - motif
    • - motile
    • - motion
    • - motion picture
    • - motion sickness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.