گذشتهی ساده:
motionedشکل سوم:
motionedسومشخص مفرد:
motionsوجه وصفی حال:
motioningشکل جمع:
motionsحرکت، جنبش، تکان، جنبوجوش
The Earth has three kinds of motions.
کرهی زمین سه نوع چرخش دارد.
rotational motion
حرکت چرخشی
The slightest motion of the camera ruins the picture.
کمترین تکان دوربین عکاسی، عکس را خراب میکند.
with the motion of his arm
با اشارهی دستش
He is always in motion.
او همیشه در جنبوجوش است.
طرح، پیشنهاد، درخواست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
on motion of the defendant's lawyer
به درخواست وکیل خوانده
They rejected the motion to adjourn.
آنها پیشنهاد ختم جلسه را رد کردند.
The motion was passed with a majority vote.
طرح با اکثریت آرا به تصویب رسید.
of his own motion
به خواست خودش
اشاره کردن
اشاره کردن
He motioned us to get close.
او به ما اشاره کرد که نزدیک شویم.
در جنبش، در تحرک، در حرکت، در جوشش
از روی عادت یا رسم ولی بدون اشتیاق کاری را کردن، رفع تکلیف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «motion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motion