امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stagnation

stægˈneɪʃn̩ stæɡˈneɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
رکود، کسادی، ایستایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stagnation

  1. noun A lack of action or activity
    Synonyms: stagnancy, idleness, inaction, calm, dullness, inactivity, quiescence, sluggishness, inertness, stasis, status, inoperativeness, torpidity, torpor, doldrums
  2. adjective
    Synonyms: stagnant, unchanging

ارجاع به لغت stagnation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stagnation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stagnation

لغات نزدیک stagnation

پیشنهاد بهبود معانی