شکل جمع:
oscillationsلرزش، حرکت
The pendulum's oscillation creates a rhythmic sound in the quiet room.
حرکت آونگ در اتاق ساکت صدایی موزونی ایجاد میکند.
Observing the oscillation of the fan blades can be quite mesmerizing.
مشاهدهی حرکت پرههای پنکه میتواند بسیار مسحورکننده باشد.
تردید، دودلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the young man's oscillation between love and hate
دودلی مرد جوان در مورد عشق و نفرت
She experienced an oscillation of thoughts as she debated the decision.
او در حین بحث دربارهی تصمیم، تردیدی از افکار را تجربه کرد.
فیزیک نوسان
the oscillation of the atoms within the molecule
نوسان اتمها در درون مولکول
The scientist measured the oscillation frequency of the wave.
این دانشمند فرکانس نوسان موج را اندازهگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oscillation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oscillation