گذشتهی ساده:
flaggedشکل سوم:
flaggedسومشخص مفرد:
flagsوجه وصفی حال:
flaggingشکل جمع:
flagsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(بنابهاحترام یا هنگام رژه) پرچم فرود آوردن، پرچم خم کردن
پرچم کشور بیگانه که کشتی تحت آن حرکت میکند (برای دادن مالیات کمتر و غیره)
fly (or show or wave) the flag
(با به احتراز در آوردن پرچم) حمایت خود را ابراز داشتن
به پشتیبانی از مرام (یا وطن و غیرهی خود) ادامه دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flag