گذشتهی ساده:
ebbedشکل سوم:
ebbedسومشخص مفرد:
ebbsوجه وصفی حال:
ebbingشکل جمع:
ebbsجزر، فروکش، فرونشینی، (مجازاً) زوال، فروکش کردن، افول کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Boats will go out on the ebb.
قایقها در فروکشند به دریا میروند.
The sea ebbs and flows.
دریا پسکشند و برکشند (جزر و مد) میکند.
the ebb of his hopes
افول آرزوهای او
Suddenly his popularity began to ebb.
ناگهان محبوبیت او رو به کاهش نهاد.
Faith in the possibilities of mankind was at a low ebb.
ایمان به امکانات بشری به پایینترین درجهی خود رسیده بود.
and the other joked that from the ebb and flow...
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد...
در حال زوال (یا ضعف)، در کمترین یا پایینترین حد
جزر و مد، فروکشند و برکشند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ebb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ebb