گذشتهی ساده:
dwindledشکل سوم:
dwindledسومشخص مفرد:
dwindlesروبهکاهش (بهتدریج از نظر مقدار یا تعداد و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.
ذخیرهی روبهکاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.
dwindling population of the endangered species
جمعیت روبهکاهش گونههای در حال انقراض
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dwindling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dwindling