امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dwindle

ˈdwɪndl ˈdwɪndl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dwindled
  • شکل سوم:

    dwindled
  • سوم‌شخص مفرد:

    dwindles
  • وجه وصفی حال:

    dwindling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
رفته‌رفته کوچک شدن، به‌تدریج کاهش یافتن، کم شدن، تحلیل رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- dwindling incomes
- درآمدهای روبه کاهش
- The boat gradually dwindled to a speck on the horizon.
- قایق کم‌کم به نقطه‌ای در افق تبدیل شد.
- The city's population is dwindling.
- جمعیت شهر رو به کاهش است.
- This project dwindles all other projects to insignificance.
- این طرح بقیه‌ی طرح‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dwindle

  1. verb waste away; taper off
    Synonyms:
    abate bate become smaller close contract decay decline decrease die away die down die out diminish drain drop ebb fade fall grow less lessen peter out pine shrink shrivel sink slack off subside taper wane weaken wither
    Antonyms:
    develop enlarge expand extend grow increase save swell

ارجاع به لغت dwindle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dwindle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dwindle

لغات نزدیک dwindle

پیشنهاد بهبود معانی