امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dwindle

ˈdwɪndl ˈdwɪndl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dwindled
  • شکل سوم:

    dwindled
  • سوم‌شخص مفرد:

    dwindles
  • وجه وصفی حال:

    dwindling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
رفته‌رفته کوچک شدن، به‌تدریج کاهش یافتن، کم شدن، تحلیل رفتن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- dwindling incomes
- درآمدهای روبه کاهش
- The boat gradually dwindled to a speck on the horizon.
- قایق کم‌کم به نقطه‌ای در افق تبدیل شد.
- The city's population is dwindling.
- جمعیت شهر رو به کاهش است.
- This project dwindles all other projects to insignificance.
- این طرح بقیه‌ی طرح‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dwindle

  1. verb waste away; taper off
    Synonyms:
    decrease decline diminish lessen weaken fade fall ebb shrink contract subside abate wane taper decay drop die down die away bate slack off wither sink shrivel peter out die out become smaller grow less close drain pine
    Antonyms:
    increase grow expand enlarge extend swell develop save

ارجاع به لغت dwindle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dwindle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dwindle

لغات نزدیک dwindle

پیشنهاد بهبود معانی