گذشتهی ساده:
shrivelledشکل سوم:
shrivelledسومشخص مفرد:
shrivelsوجه وصفی حال:
shrivellingچروک شدن، چین خوردن، خشک شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The skin shrivels with age.
پوست در اثر پیری چروکیده میشود.
The leaves on the plant has shriveled up from lack of water.
برگهای گیاه به دلیل کمبود آب چروکیده شدهاست.
به مرور کاهش یافتن، از بین رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I pricked the balloon and it shrivelled.
بادکنک را سوزن زدم و درهم چروکیده شد.
Profits have shriveled since the start of the economic crisis.
سود از زمان شروع بحران اقتصادی کاهش یافته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shrivel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrivel