فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shrivel

ˈʃrɪvl ˈʃrɪvl

گذشته‌ی ساده:

shrivelled

شکل سوم:

shrivelled

سوم‌شخص مفرد:

shrivels

وجه وصفی حال:

shrivelling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

چروک شدن، چین خوردن، خشک شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The skin shrivels with age.

پوست در اثر پیری چروکیده می‌شود.

The leaves on the plant has shriveled up from lack of water.

برگ‌های گیاه به دلیل کمبود آب چروکیده شده‌است.

verb - transitive

به مرور کاهش یافتن، از بین رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I pricked the balloon and it shrivelled.

بادکنک را سوزن زدم و درهم چروکیده شد.

Profits have shriveled since the start of the economic crisis.

سود از زمان شروع بحران اقتصادی کاهش یافته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shrivel

  1. verb dehydrate, dry up
    Synonyms:
    dry up wither wilt shrink desiccate parch sear scorch burn contract wizen wrinkle stale mummify mummy fossilize welter
    Antonyms:
    grow expand enlarge unwrinkle

ارجاع به لغت shrivel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shrivel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrivel

لغات نزدیک shrivel

پیشنهاد بهبود معانی