Sear

sɪr sɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective
علامت داغ، پژمرده، خشکیده، از‌کار‌افتاده، خسته، خشکاندن، سوزاندن، داغ کردن پژمرده کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The hot sun seared the flowers.
- آفتاب گرم گل‌ها را خشکاند.
- The hot iron seared my overcoat.
- اتوی داغ سطح پالتوی مرا سوزاند.
- a searing criticism of the government
- (مجازی) انتقاد سوزندهای از دولت
- He seared my wound to prevent infection.
- برای جلوگیری از عفونت زخم مرا داغ زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sear

  1. verb dry, burn
    Synonyms: blight, brand, brown, burn up, cauterize, cook, dehydrate, desiccate, dry out, dry up, exsiccate, harden, parch, scorch, seal, shrivel, sizzle, tan, toast, wilt, wither
    Antonyms: freeze

ارجاع به لغت sear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sear

لغات نزدیک sear

پیشنهاد بهبود معانی