فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tan

tæn tæn

گذشته‌ی ساده:

tanned

شکل سوم:

tanned

سوم‌شخص مفرد:

tans

وجه وصفی حال:

tanning

شکل جمع:

tans

صفت تفضیلی:

tanner

صفت عالی:

tannest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb B2

دباغی کردن، به رنگ قهوه‌ای و سبزه درآوردن، با حمام آفتاب پوست بدن را قهوه‌ای کردن، برنزه، مازوی دباغی، پوست مازو، مازویی، قهوه‌ای مایل به زرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Some women expose themselves to skin cancer just to get a tan.

برخی از خانم‌ها برای برنزه کردن پوست، خود را در معرض خطر سرطان قرار می‌دهند.

Hides are tanned and cut to various sizes.

پوست‌ها را دباغی می‌کنند و به اندازه‌های مختلف می‌برند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She tans quickly.

(پوست) او زود برنزه می‌شود.

After a few days in the desert, our arms and faces were completely tanned.

پس از چند‌روزی در صحرا بازوان و صورت‌هایمان کاملاً برنزه شدند.

Dad would have tanned my hide if he had found out that I was in love.

اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tan

  1. noun, adjective light brown
    Synonyms:
    brown beige sand cream khaki buff natural tawny ecru gold yellowish leather-colored bronze olive drab brownish saddle umber olive-brown biscuit
  1. verb flog, whip
    Synonyms:
    hit beat whip lash strike thrash whack punish spank cane hide strap paddle baste leather whale lambaste flay wax belt whomp switch paddlewhack tan one’s hide dust someone’s britches warm someone’s seat

Idioms

tan someone's hide

حسابی کتک زدن، پوست کسی را دباغی کردن (یا کندن)، دمار از روزگار کسی در آوردن، جیزال کسی را کشیدن، پدر کسی رادرآوردن

ارجاع به لغت tan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tan

لغات نزدیک tan

پیشنهاد بهبود معانی