با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tampon

ˈtæmpɑːn ˈtæmpɒn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tamponed
  • شکل سوم:

    tamponed
  • سوم شخص مفرد:

    tampons
  • وجه وصفی حال:

    tamponing
  • شکل جمع:

    tampons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پنبه‌ی قاعدگی، تامپون
    • - She always keeps a few tampons in her gym bag.
    • - او همیشه چند پنبه‌ی قاعدگی در کیف باشگاهش نگه می‌دارد.
    • - After swimming, she quickly changed her tampon.
    • - پس از شنا، تامپونش را به‌سرعت عوض کرد.
  • verb - transitive
    پنبه‌ی قاعدگی گذاشتن، تامپون گذاشتن
    • - Remember to tampon regularly during your period.
    • - به یاد داشته باشید که در طول قاعدگی خود به‌طور منظم پنبه‌ی قاعدگی بگذارید.
    • - It's essential to know how to tampon correctly.
    • - دانستن نحوه‌ی صحیح تامپون گذاشتن ضروری است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت tampon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tampon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tampon

لغات نزدیک tampon

پیشنهاد بهبود معانی