با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gold

ɡoʊld ɡəʊld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable A2
    زر، طلا
    • - a gold ring
    • - انگشتر طلا
  • noun uncountable
    سکه‌زر، پول، ثروت
  • noun countable uncountable
    رنگ زرد طلایی، طلایی
    • - The flag had blue and gold stripes.
    • - پرچم دارای نوارهای آبی و طلایی بود.
  • noun countable
    (چیزی که درنوع خود به‌عنوان بهترین است) عالی، پرارزش، ارزشمند
    • - Her voice is pure gold.
    • - آواز او طلای خالص (عالی) است.
  • noun countable
    مدال طلا
    • - He won the gold in wrestling.
    • - او در کشتی مدال طلا گرفت.
  • adjective
    طلایی، زرین
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gold

  1. adjective dark yellow
    Synonyms: aureate, auric, auriferous, aurous, aurulent, blond, blonde, caramel, dusty, flaxen, honeyed, mellow yellow, ochroid, straw, tan, tawny, wheat

ارجاع به لغت gold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gold

لغات نزدیک gold

پیشنهاد بهبود معانی