جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم متن
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Gold
ɡoʊld
ɡəʊld
آخرین بهروزرسانی:
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
Uncountable
Noun
زر، طلا
- a gold ring
- انگشتر طلا
Uncountable
Noun
سکهزر، پول، ثروت
Countable
Uncountable
Noun
رنگ
زرد طلایی، طلایی
آموزش تمامی رنگ ها به زبان انگلیسی
- The flag had blue and gold stripes.
- پرچم دارای نوارهای آبی و طلایی بود.
Countable
Noun
(چیزی که درنوع خود بهعنوان بهترین است) عالی، پرارزش، ارزشمند
- Her voice is pure gold.
- آواز او طلای خالص (عالی) است.
Countable
Noun
مدال طلا
- He won the gold in wrestling.
- او در کشتی مدال طلا گرفت.
Adjective
طلایی، زرین
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد gold
Adjective
dark yellow
Synonyms:
aureate, auric, auriferous, aurous, aurulent, blond, blonde, caramel, dusty, flaxen, honeyed, mellow yellow, ochroid, straw, tan, tawny, wheat
لغات نزدیک gold
-
goitrous
-
golconda
- gold
-
gold beetle
-
gold bug
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری