با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Wheat

wiːt wiːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wheats

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    گیاه‌شناسی گندم
    • - wheat flour
    • - آرد گندم
    • - whole wheat flour
    • - آرد گندم خالص
    • - wheat bread
    • - نان گندم
    • - This year the wheats are not doing well.
    • - امسال محصول گندم چندان خوب نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wheat

  1. noun A variable yellow tint; dull yellow, often diluted with white
    Synonyms: grain, cereal, corn, durum, associated word: mattamore. grain, staff-of-life, pale yellow, wheat berry, breadstuff, gluten, wheat-flour, grass, semolina, spelt, straw
  2. adjective
    Synonyms: farinaceous, frumentaceous

ارجاع به لغت wheat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wheat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wheat

لغات نزدیک wheat

پیشنهاد بهبود معانی