با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Spelt

    spelt spelt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      spelled

    • شکل سوم:

      spelled

    • سوم شخص مفرد:

      spells

    • وجه وصفی حال:

      spelling

    • شکل جمع:

      spelts

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    اسپلت، گندم آلمانی
    - Spelt is an ancient grain that was widely used for food in ancient civilizations.
    - اسپلت غله‌ای باستانی است که در تمدن‌های باستانی به طور گسترده برای تهیه‌ی غذا مورد استفاده قرار می‌گرفت.
    - The nutritional value of spelt made it a valuable source of sustenance in ancient times.
    - ارزش غذایی گندم آلمانی آن را در دوران باستان به منبعی ارزشمند برای تغذیه تبدیل کرده بود.
    انگلیسی بریتانیایی گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل spell
    - She spelt her name.
    - اسمش را هجی کرد.
    - The sign outside the restaurant was spelt incorrectly.
    - علامت بیرون رستوران اشتباه نوشته شده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد spelt

    1. verb To free from a specific duty by acting as a substitute
      Synonyms: relieved
    2. verb Write or name the letters that comprise the conventionally accepted form of (a word or part of a word)
      Synonyms: written, unravelled, witched, wrote, unfolded, spellbound, tricked, charmed, trapped, entranced, read, jinxed, enthralled, bewitched, hexed, enchanted, deciphered, curst
      Antonyms: abused, used
    3. verb Indicate or signify
      Synonyms: imported, signified, meant, intended, denoted, connoted
    4. noun Hardy wheat grown mostly in Europe for livestock feed
      Synonyms: Triticum spelta, Triticum aestivum spelta

    ارجاع به لغت spelt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «spelt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spelt

    لغات نزدیک spelt

    پیشنهاد بهبود معانی