با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Enchanted

ɪnˈtʃænt̬ɪd ɪnˈtʃɑːntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    enchants
  • وجه وصفی حال:

    enchanting

معنی‌ها

adjective
افسون‌شده، جادوشده، جادویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
شیدا، مفتون، شیفته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enchanted

  1. adjective Captivated
    Synonyms: enraptured, entranced, delighted
    Antonyms: disenchanted
  2. verb To give great or keen pleasure to
    Synonyms: joyed, tickled, pleasured, pleased, gratified, gladdened, delighted, cheered
  3. adjective Charmed
    Synonyms: bewitched, ensorcelled, under-a-spell, magical
  4. verb Attract; cause to be enamored
    Synonyms: fascinated, charmed, entranced, delighted, transported, attracted, captivated, enthralled, enraptured, spellbound, mesmerized, bewitched, hypnotized, ravished, caught, captured, allured
    Antonyms: disenchanted, repulsed, disgusted, repelled, bothered
  5. verb Cast a spell over someone or something; put a hex on someone or something
    Synonyms: witched, jinxed, spellbound, bewitched, charmed, spelt, entranced, enthralled, hexed

ارجاع به لغت enchanted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enchanted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enchanted

لغات نزدیک enchanted

پیشنهاد بهبود معانی