آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Enchain

ɪnˈt͡ʃeɪn ɪnˈt͡ʃeɪn

معنی enchain | جمله با enchain

verb - transitive

زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقیدساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

people enchained by ignorance and superstition

مردمی که در زنجیر جهل و خرافات‌اند

The speaker was hoping to enchain the attention of the audience.

سخنران امیدوار بود که توجه شنودگان را جلب کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد enchain

  1. verb to confine
  1. verb to attract

ارجاع به لغت enchain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enchain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enchain

لغات نزدیک enchain

پیشنهاد بهبود معانی