گذشتهی ساده:
boundشکل سوم:
boundسومشخص مفرد:
bindsوجه وصفی حال:
bindingشکل جمع:
bindsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قانونا ملزم کردن، مجبور کردن، موظف کردن، ملتزم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bind