فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swathe

swɑːð / / swɒːð / / sweɪð sweɪð

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

( swath ) ردپا، ردیف باریک، راه باریک، اثرماشین چمن‌زنی، پیچیدن، قنداق کردن، نوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Her hands were swathed in bloody bandages.

دستانش با زخم بندهای خونین باند پیچی شده بودند.

Kristina had swathed herself in a white towel.

کریستینا خود را در حوله‌‌ای سفید پیچیده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swathe

  1. verb wrap in swaddling clothes
    Synonyms:
    wrap cover bind bandage enfold drape swaddle
  1. verb to cover completely and closely, as with clothing or bandages
    Synonyms:
    wrap envelop enfold invest swaddle enwrap wrap-up infold roll
  1. noun an enveloping bandage
    Synonyms:
    wrapping

ارجاع به لغت swathe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swathe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swathe

لغات نزدیک swathe

پیشنهاد بهبود معانی