گذشتهی ساده:
rolledشکل سوم:
rolledسومشخص مفرد:
rollsوجه وصفی حال:
rollingشکل جمع:
rollsطومار، لوله، توپ (پارچه و غیره)
He opened the roll and read it.
طومار را باز کرد و آن را خواند.
چرخش، گردش، غلتک
پیچیدن، پیچاندن، غلتاندن، غلت دادن، قل دادن، غلتک زدن، گرد کردن، به دوران انداختن
to roll a cigarette
سیگار پیچیدن
to roll a child in a blanket
کودک را در پتو پیچیدن
She rolled her eyes toward me.
چشمانش را به سوی من گرداند.
The cat rolled itself into a ball.
گربه خود را مثل گوی قلمبه کرد.
We rolled the logs down the hill into the river.
کندهها را از بالای تپه به درون رودخانه غلتاندیم.
He rolled his head in the direction of the window.
سرش را به طرف پنجره چرخاند.
The waves were rolling the boat along.
امواج قایق را به نوسان درمیآوردند و (به پیش) میراندند.
صاف کردن، پهن کردن
to roll a field
زمین را صاف کردن
Roll the dough as flat as you can.
تا میتوانی خمیر را (با غلتک) پهن کن.
غلتیدن، غلت خوردن، گشتن، تلاطم داشتن
That country is rolling in petroleum.
آن کشور نفت بسیار دارد.
The ball rolled down the slope.
توپ در سرازیری غلتید.
I rolled in bed all night.
تمام شب در بستر غلت زدم.
rolling in wealth
غرق در ثروت
The dog rolled in the mud.
سگ در گلها غلت زد.
The boat rolled right and left and then capsized.
قایق به راست و چپ متمایل شد؛ سپس واژگون گردید.
کار کردن، مشغول بودن
Now the camera is rolling.
الان دوربین مشغول کار است.
The presses rolled.
ماشینهای چاپ به کار افتادند.
The project is rolling along well.
طرح دارد خوب پیش میرود.
(محصول یا خدمات جدید را) معرفی کردن، رونمایی کردن، به بازار عرضه کردن، توزیع کردن، ارائه دادن
فشار دادن (برای مسطح کردن چیزی)
تن دادن، به اجبار موافقت کردن
اسکرول کردن
دوباره سرمایهگذاری کردن، تجدید قرارداد کردن
(وام یا اوراق قرضه) تمدید کردن
دوباره آمدن، مراجعت کردن، بازگشتن
لوله کردن، پیچیدن، جمع کردن، بالا زدن (آستین لباس و ...)
(دیر) رسیدن
جمع کردن، انباشتن، اندوختن
حاضر غایب کردن
یکی کردن، ادغام کردن
strike off (or from) the rolls
از عضویت اخراج کردن
(عامیانه) جماع
سرها بریده خواهد شد، خیلیها تنبیه خواهند شد
(بهویژه در تئاتر) بیاختیار خندیدن
(انگلیس - عامیانه) سیگار خود را پیچیدن، سیگار پیچیدنی کشیدن
بدو بیا!، بیا ببین!
با شرایط ناخوشایند سازگار شدن، با مشکلات و سختیها کنار آمدن، با دشواریها دستوپنجه نرم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roll» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roll