آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Roll

    roʊl rəʊl

    گذشته‌ی ساده:

    rolled

    شکل سوم:

    rolled

    سوم‌شخص مفرد:

    rolls

    وجه وصفی حال:

    rolling

    شکل جمع:

    rolls

    معنی roll | جمله با roll

    noun countable B2

    طومار، لوله، توپ (پارچه و غیره)

    He opened the roll and read it.

    طومار را باز کرد و آن را خواند.

    noun countable

    صورت، ثبت، فهرست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun countable

    چرخش، گردش، غلتک

    verb - transitive

    پیچیدن، پیچاندن، غلتاندن، غلت دادن، قل دادن، غلتک زدن، گرد کردن، به دوران انداختن

    to roll a cigarette

    سیگار پیچیدن

    to roll a child in a blanket

    کودک را در پتو پیچیدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She rolled her eyes toward me.

    چشمانش را به سوی من گرداند.

    The cat rolled itself into a ball.

    گربه خود را مثل گوی قلمبه کرد.

    We rolled the logs down the hill into the river.

    کنده‌ها را از بالای تپه به درون رودخانه غلتاندیم.

    He rolled his head in the direction of the window.

    سرش را به طرف پنجره چرخاند.

    The waves were rolling the boat along.

    امواج قایق را به نوسان درمی‌آوردند و (به پیش) می‌راندند.

    verb - transitive

    صاف کردن، پهن کردن

    to roll a field

    زمین را صاف کردن

    Roll the dough as flat as you can.

    تا می‌توانی خمیر را (با غلتک) پهن کن.

    verb - intransitive

    غلتیدن، غلت خوردن، گشتن، تلاطم داشتن

    That country is rolling in petroleum.

    آن کشور نفت بسیار دارد.

    The ball rolled down the slope.

    توپ در سرازیری غلتید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I rolled in bed all night.

    تمام شب در بستر غلت زدم.

    rolling in wealth

    غرق در ثروت

    The dog rolled in the mud.

    سگ در گل‌ها غلت زد.

    The boat rolled right and left and then capsized.

    قایق به راست و چپ متمایل شد؛ سپس واژگون گردید.

    verb - intransitive

    کار کردن، مشغول بودن

    Now the camera is rolling.

    الان دوربین مشغول کار است.

    The presses rolled.

    ماشین‌های چاپ به کار افتادند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The project is rolling along well.

    طرح دارد خوب پیش می‌رود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد roll

    1. noun revolving, turning
      Synonyms:
      turn rotation spin revolution cycle whirl gyration reel twirl run trundling undulation
    1. noun cylindrical object
      Synonyms:
      cylinder barrel reel spool coil wheel cone ball shell spiral scroll fold bobbin whorl convolution cartouche volute rundle trundle cornucopia
    1. noun list, roster
      Synonyms:
      register index table catalog schedule directory roster roll call chronicle census muster head count nose count scroll annals
    1. noun growl, reverberation
      Synonyms:
      rumble roar boom resonance reverberation drumming drone echoing grumble booming racket quaver drumbeat barrage clangor rat-a-tat
    1. verb revolve, turn; proceed smoothly
      Synonyms:
      turn spin go around rotate circle whirl twist wrap wind pass follow reel flow swing around rock curve succeed alternate swirl gyrate propel impel drive pivot pirouette trundle proceed smoothly elapse run bowl gyre spiral coil fold envelop swathe swaddle entwine enfold drape circumduct undulate eddy wheel go past be in sequence furl swivel
    1. verb spread out
      Synonyms:
      smooth flatten level even press grind pulverize
      Antonyms:
      gather collect pile
    1. verb thunder, reverberate
      Synonyms:
      sound echo roar resound rumble boom reverberate growl hum rattle drum grumble whirr rustle trill quaver ruffle cannonade pattern bombinate
    1. verb rock, sway
      Synonyms:
      swing wave sway drift flow glide ramble roam rove run lean lurch stagger reel surge toss tumble swagger pitch incline heave wallow undulate waddle welter billow jibe lumber range stray yaw
      Antonyms:
      steady stabilize

    Phrasal verbs

    roll back

    (قیمت) پایین آوردن

    عقب‌نشینی کردن

    لغو کردن، فسخ کردن، باطل ساختن

    roll in

    گرد آمدن، ظاهر شدن

    با تاخیر رسیدن

    roll out

    (محصول یا خدمات جدید را) معرفی کردن، رونمایی کردن، به بازار عرضه کردن، توزیع کردن، ارائه دادن

    فشار دادن (برای مسطح کردن چیزی)

    roll over

    تن دادن، به اجبار موافقت کردن

    اسکرول کردن

    دوباره سرمایه‌گذاری کردن، تجدید قرارداد کردن

    (وام یا اوراق قرضه) تمدید کردن

    roll round

    دوباره آمدن، مراجعت کردن، بازگشتن

    Phrasal verbs بیشتر

    roll up

    لوله کردن، پیچیدن، جمع کردن، بالا زدن (آستین لباس و ...)

    (دیر) رسیدن

    جمع کردن، انباشتن، اندوختن

    Collocations

    call the roll

    حاضر غایب کردن

    roll into one

    یکی کردن، ادغام کردن

    strike off (or from) the rolls

    از عضویت اخراج کردن

    Idioms

    a roll in the hay

    (عامیانه) جماع

    heads will roll

    سرها بریده خواهد شد، خیلی‌ها تنبیه خواهند شد

    roll in the isles

    (به‌ویژه در تئاتر) بی‌اختیار خندیدن

    roll one's own

    (انگلیس - عامیانه) سیگار خود را پیچیدن، سیگار پیچیدنی کشیدن

    roll up

    بدو بیا!، بیا ببین!

    Idioms بیشتر

    roll with the punches

    با شرایط ناخوشایند سازگار شدن، با مشکلات و سختی‌ها کنار آمدن، با دشواری‌ها دست‌وپنجه نرم کردن

    لغات هم‌خانواده roll

    • noun
      roll, roller
    • adjective
      rolling
    • verb - transitive
      roll, unroll

    سوال‌های رایج roll

    گذشته‌ی ساده roll چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده roll در زبان انگلیسی rolled است.

    شکل سوم roll چی میشه؟

    شکل سوم roll در زبان انگلیسی rolled است.

    شکل جمع roll چی میشه؟

    شکل جمع roll در زبان انگلیسی rolls است.

    وجه وصفی حال roll چی میشه؟

    وجه وصفی حال roll در زبان انگلیسی rolling است.

    سوم‌شخص مفرد roll چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد roll در زبان انگلیسی rolls است.

    ارجاع به لغت roll

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «roll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roll

    لغات نزدیک roll

    • - roleplay
    • - rolfing
    • - roll
    • - roll around
    • - roll back
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.