آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۳

    Bowl

    boʊl bəʊl

    سوم‌شخص مفرد:

    bowls

    وجه وصفی حال:

    bowling

    شکل جمع:

    bowls

    معنی bowl | جمله با bowl

    noun countable A2

    کاسه، پیاله

    bowl, کاسه، پیاله
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    Hossein filled his bowl with soup.

    حسین کاسه‌ی خود را پر از سوپ کرد.

    a bowl full of fruits

    یک کاسه پر از میوه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    five bowls of soup

    پنج کاسه سوپ

    noun countable

    جام، قدح

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    She brought a bowl of wine to the dinner table.

    قدح شرابی را سر میز شام آورد.

    She filled a bowl of wine and toasted to their new life together.

    جام شراب را پر کرد و به سلامتی زندگی مشترک و جدیدشان نوشید.

    noun countable

    قسمت کاسه‌شکل و گرد برخی اشیا (مثل قاشق)

    the bowl of a spoon

    پهنه‌ی قاشق

    the bowl of a pipe

    حقه‌ی چپق

    noun countable

    زمین گرد و کاسه‌مانند

    That bowl was perfect for a picnic.

    آن زمین گرد برای پیک‌نیک بسیار مناسب بود.

    The bowl was filled with freshly cut grass.

    زمین گرد پر از علف‌های تازه‌کوتاه‌شده بود.

    noun countable

    استادیوم، ورزشگاه

    bowl, استادیوم، ورزشگاه

    The bowl was full of cheering fans.

    استادیوم پر از هواداران تشویق‌کننده بود.

    an athletic bowl

    استادیوم ورزشی

    noun countable

    توپ سنگین و چوبی که در بازی بولینگ استفاده می‌شود

    She threw the bowl, hoping to get a strike.

    توپ را به امید اصابت (استرایک) پرتاب کرد.

    She threw the bowl towards the pins.

    توپ را به طرف مهره‌های بطری‌شکل انداخت.

    noun uncountable

    ورزش بولینگ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Rose Bowl

    مسابقه‌ی نهایی فوتبال (در روز اول ژانویه در شهر لوس‌آنجلس)

    The bowl was an exciting match to watch.

    بولینگ مسابقه‌ای دیدنی بود.

    verb - intransitive verb - transitive

    بولینگ بازی کردن، در بولینگ توپ انداختن، در بولینگ امتیاز آوردن

    to bowl 190

    در بولینگ 190 امتیاز آوردن

    It's his turn to bowl.

    نوبت اوست که توپ بیاندازد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bowl

    1. noun hollow, concave container
      Synonyms:
      dish vessel basin pot saucer boat deep dish crock tureen urn porringer casserole
    1. verb roll a ball down a lane
      Synonyms:
      throw pitch hurl fling spin rotate revolve whirl trundle play tenpins play duckpins

    Phrasal verbs

    bowl over

    هل دادن و انداختن

    گیج و مبهوت کردن

    bowl along

    سریع رفتن، به سرعت حرکت کردن

    سوال‌های رایج bowl

    معنی bowl به فارسی چی میشه؟

    کلمه "bowl" در زبان انگلیسی چندین معنی و کاربرد دارد که در ادامه به تفصیل به بررسی آن می‌پردازیم.

    ۱. تعریف و معانی

    در ساده‌ترین شکل، "bowl" به معنای یک ظرف گرد و عمیق است که معمولاً برای سرو غذا، سالاد یا سوپ استفاده می‌شود. این ظرف معمولاً دیواره‌های بلندی دارد و می‌تواند از مواد مختلفی مانند سرامیک، شیشه، پلاستیک یا فلز ساخته شود.

    ۲. کاربردهای مختلف

    - ظرف غذا: یکی از رایج‌ترین کاربردهای "bowl" به عنوان ظرف غذا است. مثلاً وقتی شما سوپ یا سالاد درست می‌کنید، آن را در یک "bowl" سرو می‌کنید.

    - ورزش: "Bowling" به معنای بازی بولینگ است که در آن بازیکنان توپ‌هایی را به سمت پین‌های چوبی پرتاب می‌کنند و به هدف خراب کردن آن‌ها تلاش می‌کنند. در اینجا "bowl" به عنوان فعل نیز به کار می‌رود.

    - محتویات: "bowl" می‌تواند به معنای محتویات درون ظرف نیز باشد. مثلاً "a bowl of fruit" به معنای "یک کاسه میوه" است.

    ۳. نکات جالب

    - تاریخچه: استفاده از ظروف به شکل "bowl" به هزاران سال پیش برمی‌گردد. در تمدن‌های باستانی مانند مصر و چین، از این نوع ظروف برای سرو غذا استفاده می‌شده است.

    - طراحی: طراحی "bowl" می‌تواند بسیار متنوع باشد. از کاسه‌های ساده و مینیمالیستی گرفته تا کاسه‌های هنری و تزئینی که می‌توانند به عنوان دکوراسیون نیز استفاده شوند.

    - سبک زندگی سالم: در دنیای مدرن، استفاده از "bowl" به عنوان ظرفی برای سرو غذاهای سالم و خوشمزه مانند سالادها و مخلوط‌های میوه بسیار مرسوم شده است. به اصطلاح "bowl meals" که به وعده‌های غذایی سالم و متنوع در یک کاسه اشاره دارد، به محبوبیت زیادی دست یافته است.

    - بازی بولینگ: این ورزش که در ایالات متحده و بسیاری از کشورها طرفداران زیادی دارد، به طور رسمی در سال ۱۸۹۵ تأسیس شد و امروزه به عنوان یک ورزش رقابتی شناخته می‌شود.

    ۴. اصطلاحات مرتبط

    - "Bowl over": این اصطلاح به معنای تحت تأثیر قرار دادن کسی به شدت است. به عنوان مثال، "I was bowled over by her performance" به معنای "من به شدت تحت تأثیر عملکرد او قرار گرفتم" است.

    - "Bowl of cherries": این اصطلاح به معنای زندگی آسان و بدون مشکل است.

    گذشته‌ی ساده bowl چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bowl در زبان انگلیسی bowled است.

    شکل سوم bowl چی میشه؟

    شکل سوم bowl در زبان انگلیسی bowled است.

    شکل جمع bowl چی میشه؟

    شکل جمع bowl در زبان انگلیسی bowls است.

    وجه وصفی حال bowl چی میشه؟

    وجه وصفی حال bowl در زبان انگلیسی bowling است.

    سوم‌شخص مفرد bowl چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bowl در زبان انگلیسی bowls است.

    ارجاع به لغت bowl

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bowl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bowl

    لغات نزدیک bowl

    • - bowing
    • - bowknot
    • - bowl
    • - bowl along
    • - bowl over
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.