امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crock

krɑːk krɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
سبو، خمره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crock

  1. noun jar
    Synonyms:
    vessel pitcher crockery container pot

ارجاع به لغت crock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crock

لغات نزدیک crock

پیشنهاد بهبود معانی