فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crockery

ˈkrɑːkəri ˈkrɑːkəri ˈkrɒkəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

انگلیسی بریتانیایی قدیمی ظروف بدل چینی، ظروف سفالی، ظروف سرامیکی، سفالینه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The delicate crockery clattered in the sink.

ظروف سفالی ظریف در سینک به صدا در آمد.

The broken crockery littered the kitchen floor.

ظروف بدل چینی شکسته کف آشپزخانه را پر کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crockery

  1. noun earthenware
    Synonyms:
    pottery ceramics porcelain

ارجاع به لغت crockery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crockery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crockery

لغات نزدیک crockery

پیشنهاد بهبود معانی