Pottery

ˈpɑːt̬əri ˈpɒtəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    potteries

معنی

noun B2
سفالگری، کوزه‌گری، کوزه‌گرخانه، ظروف سفالین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pottery

  1. noun containers made from clay; clay art
    Synonyms: ceramics, crockery, earthenware, firing, glazing, porcelain, porcelainware, stoneware, terra cotta

ارجاع به لغت pottery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pottery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pottery

لغات نزدیک pottery

پیشنهاد بهبود معانی