امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Booming

ˈbuː.mɪŋ ˈbuː.mɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boomed
  • شکل سوم:

    boomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    booms
  • صفت تفضیلی:

    more booming
  • صفت عالی:

    most booming

معنی

adjective
پررونق، رو به رشد، آینده‌دار، پرهیاهو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد booming

  1. adjective Improving, growing, or succeeding steadily
    Synonyms:
    flourishing prospering prosperous roaring thriving boomy stentorian palmy thrifty loud-sounding loudish repercussive thunderlike thundery
  1. verb To make a continuous deep reverberating sound
    Synonyms:
    rolling rumbling grumbling growling
  1. verb Be the case that thunder is being heard
    Synonyms:
    thundering roaring blasting bombinating thriving supporting sparring resounding nailing reverberating growing flourishing banging exploding crashing clapping smashing
    Antonyms:
    collapsing failing losing faltering
  1. verb Grow vigorously
    Synonyms:
    prospering thriving flourishing going swelling expanding scoring

ارجاع به لغت booming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «booming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/booming

لغات نزدیک booming

پیشنهاد بهبود معانی