صدای خرد شدن، صدای شکستن، صدای افتادن
The crashing of glass made it clear something had broken.
صدای خرد شدن شیشه نشان داد که چیزی شکسته است.
Suddenly, there was a crashing from upstairs as the shelf collapsed.
ناگهان با فرو ریختن قفسه، صدای شدیدی از طبقهی بالا آمد.
تمامعیار، مطلق، کامل، بیحدوحصر، شدید، حسابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He felt a crashing disappointment when his plan didn’t work.
وقتی برنامهاش جواب نداد، ناامیدی شدیدی را تجربه کرد.
The lecture was a crashing bore; I nearly fell asleep.
سخنرانی، کاملاً خستهکننده بود؛ نزدیک بود خواب ببرد.
A crashing fool!
یک احمق تمام عیار!
گذشتهی ساده crashing در زبان انگلیسی crashed است.
شکل سوم crashing در زبان انگلیسی crashed است.
سومشخص مفرد crashing در زبان انگلیسی crashes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crashing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crashing