امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Punching

American: ˈpənt͡ʃɪŋ British: ˈpʌnt͡ʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    punched
  • شکل سوم:

    punched
  • سوم‌شخص مفرد:

    punches

معنی

B2
منگنه‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد punching

  1. verb Perforate, prick
    Synonyms:
    boring puncturing piercing
    Antonyms:
    closing
  1. verb Make a hole into or between, as for ease of separation
    Synonyms:
    striking hitting smacking perforating cuffing clipping knocking socking whacking pushing puncturing spanking prodding poking piercing slapping jabbing hooking boxing busting clobbering buffeting boring blowing bashing

ارجاع به لغت punching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/punching

لغات نزدیک punching

پیشنهاد بهبود معانی