Boxing

ˈbɑːksɪŋ ˈbɒksɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    boxed
  • شکل سوم:

    boxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    boxes
  • شکل جمع:

    boxings

معنی

noun uncountable B1
مشت‌زنی، بوکس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boxing

  1. noun punching competition
    Synonyms: battle, glove game, mill, prelim, prizefighting, pugilism, slugfest, sparring, the ring

ارجاع به لغت boxing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boxing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boxing

لغات نزدیک boxing

پیشنهاد بهبود معانی