فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mill

mɪl mɪl

گذشته‌ی ساده:

milled

شکل سوم:

milled

سوم‌شخص مفرد:

mills

وجه وصفی حال:

milling

شکل جمع:

mills

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable C1

آسیاب، ماشین، کارخانه، آسیاب کردن، کنگره‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Farmers took their wheat to the local mill.

کشاورزان گندم خود را به آسیاب محل می‌بردند.

water mill

آسیاب آبی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

windmill

آسیاب بادی

a coffee mill

آسیاب قهوه، قهوه‌خرد‌کن

a cider mill

دستگاه آب‌سیب‌گیری

a bone mill

دستگاه استخوان‌خردکن

a cane mill

دستگاه شهدگیری از نیشکر

a textile mill

کارخانه‌ی نساجی

a paper mill

کارخانه‌ی کاغذسازی

a steel mill

کارخانه‌ی پولادسازی

a sawmill

کارخانه‌ی چوب‌بری

a diploma mill

کارخانه‌ی دیپلم‌سازی

a propaganda mill

دستگاه دروغ‌پراکنی

A divorce mill.

محلی که در آن اخذ طلاق به‌سرعت و سهولت انجام می‌پذیرد.

We milled the corn coarse.

ذرتها را درشت آسیا کردیم.

milled barley

جو آسیاب‌کرده

People were milling around in the railway station.

در ایستگاه راه‌آهن مردم درهم میلولیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mill

  1. noun factory
    Synonyms:
    plant shop works manufactory foundry sweatshop
  1. verb grind
    Synonyms:
    crush pound press grate powder granulate pulverize comminute

Collocations

in the mill

در دست ساختمان یا آماده‌سازی

Idioms

mill hand

کارگر کارخانه

through the mill

(به‌ویژه در امور آموزشی) از آزمون سخت (گذشتن)

ارجاع به لغت mill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mill

لغات نزدیک mill

پیشنهاد بهبود معانی